۳۰۹

برای نقی‌ (نق) پیام آوردند که نقی‌ چه نشسته ایی؟ عباسیون با شمشیر‌های برهنه امشب قصد جانت کرده اند.
نقی‌ نزد حضرت شمقدر (ش) رفت و پس از مشورت کوتاهی‌ قرار بر آن شد که شمقدر به جای امام در بستر ایشان بخوابد. شب، هنگام عوض کردن جا نقی‌ متوجه شد که زمین گیر شده و از بستر کنده نمی‌شود. پس نگاهی‌ کرد و دید عنکبوت به اشتباه به بسترش آماده و او را با تار به زمین میخ کوب کرده است. امام پس از اینکه چند دست فحش ناموسی آبدار خرج عنکبوت کردند گفتند: زبون نفهم ملعون، ما قرارمان در غار بود، نه اینجا!
ایشان که کپ کرده بودند، رو به عباسیون که دیگر وارد بیت شده بودند گفتند: شوشول عسکری را بکنید، نسل امامت را منقرض کنید، اما به من رحم کنید. پس عباسیون به او رحم کردند، آن چه گفته بود کردند و رفتند…

انقراض الأمام، صفحه حوادث

بیان دیدگاه