خدایا تو كه این همه بنده سر به زیر میخواستی، خُب گوسفند را میكردی اشرف مخلوقات!
اصول ناقی جلد ۱۲۴۵ فصل اعتراضات نقی صفحهی یکی به آخر
——————
– یا نقی! داریم زندگی میكنیم، حكمش چیه؟
+ اگر به قصد لذت نباشد مباح است.
استفتائات النقي
——————
امام نقی همیشه با این امام عصر مشکل داشتند و می گفتند خیلی دلگیر است بخصوص امام عصر جمعه! اما با امام شب خیلی حال میکردند بخصوص امام شب جمعه!
——————
روزی شخصی نزد امام نقی رفت و گفت: اماما همسر بنده با چادر در منزل طی الارض میکند. امام فرمود: کلید بهشت را به این زن بدهید. شخص دیگری آمد و گفت: اماما همسر بنده کون لخت در منزل طی الارض میکند. امام فرمود: کلید خانه مرا به این زن بدهید.
——————
امام نقی با ابولاشی در راهی می رفتند که زنی یهودی یک سطل پر از زباله را از بالای بام منزلش بر سر آن امام همام خالی کرد. حضرت در حالیکه جوهر کارتریج را از روی صورتش پاک می کرد و پوست بادمجان و خیار را از روی عمامه اش برمی داشت با عصبانیت گفت: به خدا قسم اگر این زن الان بمیرد به مرگ جاهلیت مرده است.
ابولاشی گفت: چرا؟چون بر سر شما زباله ریخت؟
فرمود: خیر چون زباله های ریسایکل را از سایر زباله ها جدا نمی کند.
——————
اگر دین ندارید لااقل آماده باشید.
واکنش امام نسبت به زن کافری که بدون اپیلاسیون خدمت رسیده بود
——————
ابولاشی مینویسد: ندیدم امام نقی بیجهت به زنی تجاوز کند مگر آنکه قبلا شوهر آن زن را در غزوهای سر بریده باشد.
——————
امام نقی بسیارغیرتی بود. او حتی سوسن را وادار میکرد هنگام خوردن میرزا قاسمی، چادر بپوشد. میفرمود: درست است که بادمجان ایمان آورده ولی به تو محرم که نیست.
——————
ان الله جمیل و یحب الجیمیل.
نقی (ع) در مذمت یاهو میل
——————
از ابولاشی نقل است که روزی از امام نقی (ع) پرسیدم: آیا از درختان، درختی هم بود که به اسلام ایمان نیاورد؟
امام فرمود: بلی، درخت گردو! چرا که میوهاش کمی شبیه مغز است.
——————
امام نقی فرمودند: به فرزندان خود بازی angry bird بیاموزید كه مروّج فرهنگ ایثار و شهادت طلبی است.
همچنین امام در طی سخنرانی خود در حسینهی حماران فرمودند: رهبر من آن پرنده خشمگینی است كه خود را به استحكامات دشمن میكوبد و طعم شهادت را میچشد. (گریهی حضار)
——————
فرخنده میلاد مسعود رسول اکرم محمد مصطفی.
این هفت نفر دیشب در پارتی دستگیر شدند!
البته خجسته هم بود که در رفت…
——————
مردی ازمسلمین بیزانس خدمت امام نقی رسید و پرسید: اگر در نماز چهار رکعتی شک کنم که رکعت سوم است یا چهارم چه کنم؟
حضرت فرمود: بنا را به چهارم بگذار و یک رکعت نمازاحتیاط بخوان.
مرد باز پرسید: اگر شک کنم که رکعت دوم است یا سوم یا چهارم چه کنم؟
حضرت فرمود: بنا را به چهارم بگذار و دو رکعت نماز احتیاط بخوان.
مرد دوباره پرسید: اگر شک کنم که رکعت اول است یا دوم یا سوم یا چهارم چه کنم؟
حضرت فرمود: سیــکــتـیـر بابا، تو نمازخوان نیستی.
امام و مخاطب شناسی
——————
آنکس که نداند و نداند که نداند، میشود امام امت.
(دیگه اگر خیلی نداند میشود پیامبر امت!)
رنکینگ بزرگان دین از دیدگاه امام نقی
بایگانی برچسبها: منتخب احادیث
منتخب احادیث امام نقی (۵)
آقاجان من خودم هستم، ناراحت شدم کامنت میدم
[ امام نقی – خطاب به عرزشیها – امام بهتر میفهمه یا تو؟ ]
———
روزی يکی از اصحاب نزد امام نقی (ع) رفته و پرسیدند: چرا در قرآن از برف سخنی به ميان نيامده است؟
امام پاسخ داد: چاقال، سوالای آسون وضو اينا رو ميريد از حسن و حسين میپرسيد سختاش میافته به من؟!
———
ازامام نقی منقول است که مومن باید هنگام نوشیدن آب سه مرتبه «بسم الله» بگوید زیرا در آب سه جن وجود دارد:
دو هیدروجن و یک اکسیجن
———
من همهی نمازهامو خوندم، فقط برای ۴۱ سال برام وضو بگیرید.
فرازهایی از وصیتنامهی امام نقی (ع)
——-
روزی یکی از روشنفکران مذهبی سوار ماشین زمان شد و به ۱۴۰۰ سال قبل برگشت تا با حضرت ملاقات داشته باشد.
خدمت حضرت رسید و با احترام گفت: اماما، ما هیچ گاه به تمدن غرب اعتنا نکرده و تا آخرین نفس به شما و مانیفست شما پایبند خواهیم بود.
حضرت پرسید مانیفست چیست؟
او گفت: یعنی شما نمیدونید مانیفست چیست؟
حضرت فرمود: نه، آیا مربوط به مسایل جنسی است؟
جواب آمد: خیر
حضرت فرمود:به خدا سوگند که خیری در آن نیست.
——-
از امام نقی پرسیدند: چرا امت شما (مسملین) اینقدر فقیرند؟
امام پاسخ داد: خدا یه چک نوشت داد به محمد، محمد داد به علی، علی داد حسن، حسن داد به حسین، حسین داد به زینالعابدین و همین جوری رفت تا رسید به آخری که اونم غیبش زده. ما موندیم دست خالی. حالا میگن شاید این جمعه بیاید شاید. شاید اون جمعه بیاید شاید. تازه جمعهها هم که اصن بانک تعطیله.
——
روزی امام نقی به همراه صحابه از کوچههای سامرا میگذشتند که به کلاغی رسیدند که بازرگانی صاحب آن بود. صحابه امام را مجبور کردند تا معجزهای به ایشان نشان دهد امام نقی قارقارکنان دو سر عبای مبارک را گرفتند و ادای پرواز کلاغ را در آوردند و کلاغ هم برای ایشان قارقار کرد. یاران گفتند او چه میگوید؟ امام فرمودند قار قار میکند. پس صحابه جامهها دریدند و از دیدن این معجزه نعرهها کشیدند و از هوش برفتندی.
——
امام و اصحاب از کنار سگی میگذشتند.
سگ نگاهی انداخت و خرناسهای کشید.
اصحاب گفتند: یا ابن رسولولا چه گفت؟
امام فرمودند: دیوس، برو از پدر پدسسسگت بپرس!
——
روزی یکی از یاران از امام پرسید اگر روزی بشر توان مسافرت به ماه را داشته باشد، آنجا قبله به کدام سمت خواهد بود؟ امام به او تجاوز کرد.
——
روزی امام نقی از جایی گذشت.
*این حدیث از معتبرترین احادیث شیعه و سنی میباشد که همه علما آنرا تایید کردهاند.
——
شب اول قبر به امام نقی میگن امام اولت کیه؟
میگه امام خمینی!
میگن :احمق! پدر جد خودت رو نمیشناسی؟ امام علی امام اوله.
نقی میگه: به قرآن فکر کردم از کمیته امداد اومدین.
[تیزبازیهای امام – فصل آخر: مرگ]
منتخب احادیث امام نقی (۴)
شب قبل از جنگ با معتصم عباسی بود که امام یاران خود را داخل خیمه جمع کرده و به یاران گفت: ببینید، من بهتون نمیخوام دروغ بگم. فردا همتون در جنگ کشته میشید. پس حالا من چراغ رو خاموش میکنم. هر کس که نمیخواد فردا تو جنگ شرکت کنه، میتونه بره. پس امام چنین کرد. چراغ که روشن شد، همهی یاران رفته بودند و امام خیمه را در حالتی یافت که تمام وسایل آن غارت شده بود.
امام گفت: هاها! خیلی خوب، شوخی بامزهای بود. حالا دوباره چراغ رو خاموش میکنم، همه چی رو برگردونید سر جاش.
چراغ که روشن شد، حتی البسه و انگشتر معروف حضرت را هم ربوده بودند.
امام در حالی که برهنه وسط خیمه وایساده بود گفت: بچهها بس کنین دیگه. کمکم داره بیمزه میشه. من یه بار دیگه چراغو خاموش میکنم…
امام خواست چراغو روشن کنه که انگار چراغ رو هم برده بودن.
———
روزی امام نقی (ع) از کوچهای میگذشت که زنی از بالکن بر سر امام آشغال ریخت. فردا هم وقتی امام از آنجا گذر میکرد همین اتفاق افتاد. روز بعد نیز همین کار را کرد. اما روزهای بعد که امام از آنجا میگذشتند او را ندیدند. نگرانش شدند و از یارانشان دربارهی او پرس و جو کردن. ایشان گفتند که آن زن مریض است و در بیمارستان بستری هست. فردای آن روز امام برای عیادت او رفتند. امام وقتی وارد اتاق شد به دقت اطراف را نگاه کرد، سپس سرم زن را کشیده و بالشتی را روی صورت زن قرار دادند.
زن از دیدار امام بسیار خوشحال شده و دستهای خود را به اطراف میچرخاند. زن در نهایت از سر شوق از دنیا رفت.
——–
Hey Abbasi! Leave those kids alone!
IMAM NAGHI – Another Khesht in the Wall
——–
از حضرت پرسیده شد:آیا شما اگزیستانسیالیست هستید؟
فرمودند: خیر، من نقی هستم.
امام نقی (ع) – رد مکاتب غیرالهی
——–
امام در بستر مریضی و رو به مرگ بود. یاران را فراخواند تا فلان کتاب را برای او آورند. مریدان گفتند: امام، شما که در زمرهی مرگ هستید، کتاب به چه کار آید؟
امام پاسخ داد: فلان چیز در کتاب است که نمی دانم، بدانم و بمیرم بهتر است یا ندانم و بمیرم؟
یکی از یاران جواب داد: مگر خدا به شما علم لایتنهایی نداده است؟
چند لحظه سکوت برقرار شد. همه منتظر پاسخ امام بودند.
امام گفت: کون گشاد. نمیخوای از جات بلند شی، زر اضافی نزن.
یاران میخواستند نعره بزنند، ولی امام تهدید کرد اگه کسی جیکش در بیاد با پشت دست محکم میزنه تو دهنش
——–
امام از منزل اومد بیرون، دید اووووف چقدر مرید نشسته جلو در. حتی یکسری داشتن نوت برمیداشتن.
کمکم داشت باورش میشد که دید جوانی دوان دوان به سمتش آمده
و میگوید شما در برنامهی Punk’d هستید.
نام آن جوان اشتون بن الکوچر بود.
امام گفت: اشتون دهنت سرویس. سپس فرمود. براستی که من punk’d شدهام.
——–
میخندی؟! باید بخوریش!
معتصم عباسی خطاب به امام نقی (ع) در هنگام خوراندن آب انگور زهرآلود
——–
انگوراش مال کجاس؟ چه مزه عنی میده.
امام نقی (ع) – لحظات آخر
منتخب احادیث امام نقی (۳)
روزی شخصی نزد امام نقی (ع) رسید. امام فرمودند شما تازه رسیدی. خستهای، فعلن نمیخواد سوال بپرسی
——–
روزی امام نقی به انیشتین فرمود: یا انیشتین. انیشتین رویش را برگرداند و گفت بله پسر رسول خدا. امام فرمود اول صدایم را شنیدی یا مرا دیدی؟ انیشتین گفت اول صدایتان را شنیدم. امام فرمود پس چرا میگویی سرعت نور از صوت بیشتر است. انیشتین از تئوری خود پشیمان شد و فورا برای اسلام apply کرد.
——–
امام نقی ورود به توالت با پای چپ یا راست را از مسائل پیش پا افتاده تلقی کرده و چرائی، چگونگی و چیستی اعمال داخل مستراح را دغدغهی اصلی خویش قرار داده بودند.
فلسفة النقي – مجلد دوم
——–
روزی سوسن به اتاق اعتکاف امام وارد شدند و امام را خونین و مالین در حال ناله دیدند.
امام در همان حال با زاری فرمودند: صد دفعه گفتم شبهای معراج این پنکه سقفی لعنتی رو روشن نکنین!
سوسن سوسن است، فصل سوم، مناقشات، سید نقی شرینقی
——–
گویند امام نقی (ع) به کور مادرزاد چیزی خوراند و دلدرد او را شفا داد!
اعجاز النقي – پشت جلد
——–
خسته نباشید یه قوت غالب ویژه می خواستم، سه تا طعام مسکین با یه آب انگور خانواده، مشترک شماره ۱۰ هستم.
سفارشات النقویه فی الامور خوراکیه
——–
امام نقی -پیشوای بزرگ اپن سورس- اولین امامی بود که سورس احادیث را در اختیار شیعیان قرار داد تا مطابق نیازهای روز ویرایش و کامپایل کنند. این دومین گام بزرگ در سیرتکاملی تشیع پس از دوران ژوراسیک بود.
——–
هیچ چیز مانند سبیل نمیتواند شما دختران را از گزند نامحرمان در امان بدارد، حتی حجاب
برگرفته از سخنرانی امام نقی (ع) در جمع دختران بسیجی سامرا
——–
امام نقی (ع) از مقام والایی در میان جامعهی آکادمیک دوران صدر اسلام برخوردار بودند. عنوان تز ایشان «راهکارهای پیشگیری از زخم و خراش در استفاده از کلوخ در طهارت» بود و نتیجهی این تحقیقاتشان را در جورنالهای ِ «النِیچر» «الاشپرینگر» و «آل اِلزویر» به چاپ رسانده و بالاترین تعداد ارجاعات را داشتند. در مقالهی حضرت، کلوخ با متریالهای جایگزین (مانند سمباده) مقایسه شده و در نهایت باعث ایجاد تحول عظیمی در شیوهی پاک کردن باسن به روشی کارآمد شد. امروزه دانشمندان در غرب، از کتابهای امام نقی به عنوان مرجع علم کولونوسکوپی استفاده میکنند. آخرین زمینهی تحقیقاتی ایشان استفاده از اصحکاک تولید شده از طهارت با کلوخ، برای تولید برق بود که با مرگ ناهنگام ایشان، ناتمام باقی ماند. امام نقی در واقع پدر دانش انرژیهای جایگزین محسوب میشوند و نظریاتی هم در مورد انرژی بوی جوراب داشتند.
——-
در یکی از روایات اهل سنت گفته شده است که امام برای رساندن صدای خود به جهانیان سیستم بستند. در روایتی دیگری است که روزی شخصی به امام رو کرد، امام فوری با پشت دست زد تو دهنش. آن شخص فورا اسلام آورد. همچنان گفته میشود امام عادت داشت برای ایجاد انگیزه نسبت به دین، با مقدسات بازی بازی کند.
تکنیکهای نوین امام نقی در گسترش اسلام
منتخب احادیث امام نقی (۲)
از امام نقی (نق) پرسیدند: اماما حکمت آفریده شدن مغز در بالای بدن و تخم در پایین بدن چیست؟
امام با چشمانی از حدقه درآمده فرمودند: جدی میگی؟! مگه مال شماها اینطوریه؟
امام آنگاه دامن خود را بالا زده و به تشریح کورتکس مغز خود پرداختند.
———
روزی امام نقی و امام تقی چند مرد مسن را دیدند که اشتباه وضو میگرفتند؛ از این رو شروع به کشمکش ظاهری نموده و هریک به دیگری گفت: تو وضو را به نيكى انجام نمىدهى! بدینگونه توجه پیرمردها را جلب کرده و گفتند: شما بین ما داوری کنید.
پیرمرد اول: من نظرم رو بعد از خانم گوگوش و آقای خلعتبری میگم.
پیرمرد دوم: هر دوتون اشتباه میگیرد من یک بار دیگر وضو میگیرم شما یاد بگیرید!
پیرمرد سوم: مووشکل؟! کدام موشکل؟ موشکل نداره! خیلی هم خوب وضو میگیرین. اصلا دووشواری بخودتون راه ندین. شهرداری شمائید؟!
پیرمرد چهارم: Excuse me, what language is that؟!
نقی: Never mind!
———
آیا می دانستید هر امام در طول زندگی خود حدود 70 مگابایت احکام تولید می کند؟
از سری فکتهای آموزندهی شیعه
———
از امام معصوممان نقی پرسیدند روز عاشورا شما چه میکردید؟
ایشان با چهرهای محزون فرمودند : با جمعی از اصحاب برای اسکی به شمشک رفته بودیم، آخر شب موبایلمو نگاه کردم دیدم بالغ بر ۱۵۰ میسد کال از حسین و عباس دارم با تعدادِ زیادی مسیج که با درخواست کمک شروع شده بود و به سمت فحشهای زشت رفته بود!
همون موقع زنگ زدم که یزید گوشیو ورداشت… منم دیدم کار از کار گذشته صدامو عوض کردم گفتم منزل آقای محمدی؟!
———
شخصی از امام نقی پرسید جماع با لاک پشت چه حکمی دارد؟
امام پاسخ داد: خسته کننده و خمیازه آور است همچنین موجب پهن شدن نوک آلت میگردد.
– با فیل چطور؟
– مانند وارد شدن مداد در تونل کندوان است. ارزش حکم دادن ندارد.
– با پرندهی در حال پرواز؟
– باید ببینم. احتمالا بسیار جالب است.
– جماع با مورچهی نابالغ چه حکمی دارد؟
– سوال بسیار خوبی پرسیدی. بگذار جوابت را با مطرح کردن این پرسش آغاز کنم: آیا به روح اعتقاد داری؟
– و با کرگدن؟
– جداتو چی مصرف میکنی میای این سوالا رو میپرسی؟! من احساس میکنم در مورد حکم جماع با فردی که زیاد سوال میپرسد اطلاع دقیقی نداری!
———
روزی امام نقی (ع) داشتند معارف اسلامی ۲ درس میدادند که گچ تمام شد. از آنجایی که در زبان مبارکشان گ و چ وجود نداشت کلاس تعطیل شد. امام عصبانی شده و رفتند خانه وایت برد را اختراع کردند. امام بعدها متوجه مشکل مشابه با ماژیک شدند.
منتخب احادیث امام نقی (۱)
یک شیعه متعصب – دو شیعه متعصب
سه شیعه متعصب – چهار شیعه متعصب
امام (ع) خوابشان نمیبرده، در حال شمردن گوسپند
———–
امام نقی (ع): برترین شما نزد ما بهترین شماست و بهترین شما همانا برترین شماست.
(در روایات آمده که امام پس از گفتن این حدیث ریبوت شدند)
زندگینامهی امامان مصموم – جلد ۱۰
———–
من علیالنقی هستم، رتبهی دهم امامت و از سال اول در کانون فرهنگی آموزش بودم.
از همین فردا در کانون ثبتنام کنید.
نمیدونم چند هشتاد و شش هشتاد و شش، کانون فرهنگی آموزش
———–
روزی زنی به خدمت حضرت رسید و از شوهرش گلایه کرد: ای امام؛ تا به حال دو بار وارد دستشویی شده و همسرم را در حال خودارضایی یافتهام. چه کار کنم؟
امام فرمود: در بزن!
———–
– ببخشید خانم شما به کی توسل میکنین ؟
– معلومه به نقی .
– میشه بگین چرا ؟
– چون سرش از همه خلوتتره.
– جایزه هم داره؟
– فکر نکنم؛ من نقی رو برای کیفیتش انتخاب کردم.
———–
قاطعیت امام در پاسخ دادن:
روزی من و تعداد دیگری از اصحاب نزد امام نقی رفته بودیم. من سمت راست امام نشسته بودم که ناگهان یکی از اصحاب پرسید: «ای امام، کدام یک از ما نزد شما عزیزتر است؟» و امام قاطعانه انگشت اشاره دست خود را با سرعت و قدرت زیادی به سوی صورت من آوردند و گفتند: «این!»
از آن روز به بعد من فقط با یک چشم به زندگی خود ادامه دادم.
(خاطرات من و نقی، چَپتِر ۲)